داستان کوتاه به مناسبت عید
|
داشتم به فلسفۀ قربانی (کندن از خود) فکر میکردم که یادِ این داستان افتادم و بد ندیدم به همین مناسبت، داستان را بهطور عمومی منتشر کنم تا هر که دوست داشت بخواند. و اما تلألوی رومی فیروزه: |
|
داستان کوتاه به مناسبت فرارسیدن عید نوروز ارسال پرینت |
|
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. |
|
همه آمادهی کوچ شدند؛ زن هم مادر شوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک سالهی خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند. آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقهی فراوانی داشت و اوقات فراقت با او بازی میکرد و از دیدنش شاد میشد. |
|
متن کوتاه برای تبریک عید غدیر. آب و رنگ باغ، آب و گل، علی است / صورت آییــنه کــامل عـلی اســـت . . . بتهای ظلم و جور امروز از اوجش به زیر آمد . . . شیرخدا ولی شد آن کوه عشق و ایمان . . . در سینه از مهر على گنجینه دارم . . . در روز غدیر خم نه تنها آدم / … |
|
نویسنده این کتاب در تشریح آئینهای نوروزی به جشن «سلام نوروزی» در دربار میپردازد و مینویسد: بیست دقیقه پیش از تحویل سال شاه وارد میشود هنگام ورود به تالار یک خواجه و چند پیشخدمت به دنبال شاه هستند. |
برچسبها:داستان کوتاه به مناسبت فرارسیدن عید نوروز | پایگاه خبری ..., داستان کوتاه تلألو رومی فیروزه به مناسبت عید قربان, داستان کوتاه در مورد احترام به مادر | ستاره, سه داستان کوتاه زیبا و آموزنده, متن کوتاه برای تبریک عید غدیر, نوروز - ویکیپدیا دانشنامهٔ آزاد